فیض مسیح


روزی مرد کوری در روی سرک نشسته و کلاه  و یک ورق کاغذ  را در پایین پایش قرار داده بود. روی کاغذ نوشته شده بود: »من کور هستم لطفا کمک کنید.«
روزنامه نگار از کنار او می گذشت؛ نگاهی به او انداخت. فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد، ورق کاغذ او را برداشت، آن را دوباره آورد و چیزی دیگر در آن نوشت و ورق کاغذ  را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد. عصر آن روز، روز نامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه شده است. مرد کور از صدای قدمهای او، خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن کاغذ را نوشته بگوید ،که بر روی آن چه نوشته است؟ روزنامه نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم؛ لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچ وقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی کاغذ نوشته شده بود:  »امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم « ولی هستند کسانی که نجات و همیشه بهار را می بیند. کتاب مقدس برای ما حکایه می نمایید که زکی چگونه با فیض مسیح همیشه بهار را  دید:

بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه بود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش

   عیسی در آخرین مرحلۀ سفر سرنوشت ساز خود به اورشلیم بود که با یکی از بد نام ‌ترین و منفور ترین عناصر آن روزگار روبرو شد.  این شخص زکی نام داشت. زکی رئیس باجگیران بود. در آن روزها، کشور اسرائیل تحت اشغال نیروهای رومی قرار داشت.  رومی‌ها سیستم جالبی را جهت اخذ مالیات ایجاد کرده بودند.  آنها پس از مشخص کردن عایدات هر منطقه، ماموریت اخذ مالیات را به افراد خود فروختۀ محلی واگذار می‌ نمودند. این افراد باجگیر نامیده می ‌شدند و بشدت مورد نفرت اسرائیلی‌ها قرار داشتند. علت تنفر مردم از آنها واضح بود، آنها نه تنها با دشمن اشغالگر همکاری می‌ کردند، بلکه تقریباً در تمام مواقع، با توسل به زور، مبلغی بیشتر از آن حدی که رومی‌ها تعیین کرده بودند را از مردم اخذ می‌ کردند.
به این ترتیب باجگیران با سوءاستفاده از موقعیت خود و با تکیه بر شمشیر رومی‌ها، جیب رومی‌ها و خودشان را پُر می‌ساختند.
   در انجیل لوقا می‌خوانیم که زکی یک باجگیر معمولی نبود، بلکه او رئیس باجگیرها و شخصی بسیار ثروتمند هم بود، یعنی او از قدرت و موقعیت خود برای مدت بسیار طولانی سوء استفاده می ‌کرد و به همین دلیل بیش از حد بدنام و مورد نفرت بود.  انجیل به ما می‌گوید که این زکی باجگیر، می‌ خواست عیسی را ببیند، ولی به خاطر ازدحام مردم در اطراف عیسی و همچنین به خاطر کوتاهی قامتش قادر به این کار نبود، لذا از درختی بالا رفت تا بتواند عیسی را ببیند. واکنش نجات بخش عیسی به این عمل زکی این بود که به او فرمود:» ای زَکی، زود شو، پایین بیا زیرا باید امروز در خانۀ تو مهمان باشم.» (انجیل لوقا ٦:١٩)  در واقع عیسی داوطلبانه با منفورترین شخص جامعه معاشرت و نشست و برخاست نمود و به این ترتیب برای او ارزش و احترام قائل شد.
   این نمونۀ فیض مسیح درعمل می‌ باشد.  عیسی به کسی لطف می ‌کند که هیچ کس او را قابل لطف و بخشش نمی‌ دانست. عیسی دوست گناهکاران است. او نه تنها از معاشرت با افراد بد نام و مریض عار ندارد، بلکه معاشرت و نزدیکی عیسی با این افراد، باعث خوشنامی و پاکی آنها می شد.  درست به همین دلیل است که در سایۀ معاشرت با او افراد بد نام و گناهکار، خوشنام و پاک محسوب می‌شد.  عیسی به خاطر معاشرت و رفاقت و نزدیکی با من و شما، ما را پاک کرده است و نامی تازه و حیاتی جدید به من و شما بخشیده است.  خوب این امر خبر خوشی است.  عیسی امروز هم می‌خواهد با ما، صرف نظر از گناهان و زشتی‌های درونی ما معاشرت و نشست و برخاست داشته باشد.  به واکنش زکی نگاه کنید، او به خاطر این محبت عیسی، از کارهای بد خود توبه کرد و متعهد شد که اعمال نادرست خود را جبران کند. او گفت: « ای آقا، اکنون نصف دارایی خود را به فقرا می بخشم و مال هر کس را که به ناحق گرفته باشم چهار برابر به او پس میدهم ». (انجیل لوقا ١٩:٩) زکی واقعاً توبه کرد و ثروت خود را به فقرا و مظلومان بخشید.
    فیض خدا رایگان است و شامل تو، ای هموطن عریز هم خواهد شد. اگرشما هنوز در گناهان خود بسر میبرید و قادر به درک فیض نیستید، اگر هنوز به خدای حقیقی و زنده ایمان ندارید؛ فیض خدا را طلب نمایید زیرا فیض خدا رایگان است، اما ما باید آنرا طلب نماییم، همانطور طلب نماییم که یوحنا، رسول عیسی مسیح به ما میگوید، در انجیل یوحنا فصل اول آیات ١٦ و ١٧ میخوانیم « شریعت از جانب موسی آمد، اما فیض از جانب عیسی مسیح»
   هموطن عزیز، قلب خود را به  فیض خدا بده. عیسی مسیح را حاکم قلب خود نما، و فیض  او را رایگان دریافت کن، اگر امروز به گناهان خود نزد عیسی مسیح اعتراف نمایی، او را خداوند و نجات دهندۀ خود بخوانی که برای گناهان تو مُرد و زنده شد و امروز زنده است. به یقین بدان که فیض خدا در عیسی مسیح، زندگی شما را برای ابد تغییر میدهد و شما را به سوی زندگی ابدی هدایت میکند. و بهار نجات را به چشمان باز تان خواهید دید.

کای ز تو خرم شده باغ و بهار
خار ز فیض تو گل آورده بار


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر