دو اتاق نشیمن

 


   دو اتاق را در نظر بگیرید. یک روز شما در اطاقی که با قالین های سرخ و توشکهای نرم فرش شده است، قابلی پلو و چای نوش جان می کنید. روز بعد شما به اطاق دیگری که با کوچها و چوکیهای زیبا مزین گردیده است و یک کیک چاکلیت دار در بالای میز آن گذاشته شده است، تشریف می برید. کدام اتاق را بیشترمی پسندید؟ بعضی مردم خوش دارند که در اتاق خود شان باشند و برخی دیگر هر دو اتاق را خوش دارند. این دو اتاق تصویر دو فرهنگ متفاوت را مجسم می سازند. هر دو اتاق هم دارای جهات خوب و مثبت می باشند و هم جهات منفی و بد خود را دارند. به این معنی که فرهنگ شرقی و فرهنگ غربی، هر دو هم دارای صفات و جهات خوب و پسندیده هستند و هم دارای جهات منفی و ناپسند.
   حالا در مورد دو سلطنت یا پادشاهی فکر کنید. یعنی پادشاهی خداوند و پادشاهی دنیوی. وقتی ما پیرو عیسی مسیح میگردیم، خداوند ما را از سلطنت تاریکی به سوی سلطنت نور و روشنایی انتقال میدهد. ما یک زنده گی کاملاً جدید وعالی را با رویاها، ارزشها و خصلتهای نو تجربه می کنیم. مگر با در نظر داشت رابطه با دنیای کهنه، ما به کجا متعلق می باشیم؟ بزرگترین سوال در ایمان جدید ما این است که: از اینکه ما متعلق به پادشاهی خداوند هستیم و در مسیح زنده گی جدید را تجربه میکنیم، ما چگونه به دنیای گذشتۀ خود و آنهاییکه در آن دنیا زنده گی میکند، مرتبط می گردیم؟
   نخست، کلام خداوند تفاوتها میان »پادشاهی خداوند« و» دنیا« را به صورت روشن مشخص نموده است. ولی »دنیا« به معنى جهان فزيكى نيست، بلكه ارزشهای »دنیا« ، خواه دنیای شرق باشد و یا دنیای غرب، با ارزشهای خداوندی متفاوت می باشند.
دوم، کلام خداوند به ما می آموزد تا اخلاقاً جدا از ارزشهاى دنیا زنده گی کنیم. زیرا ارزشهاى این دنیا عبارت از دنیای تاریکی ها  می باشد. ما نباید به ارزشهاى دنیا عشق و علاقمندی داشته باشیم بلکه از آن باید خود را مجزا سازیم. ما باید خود را تغییر داده و همانند پادشاه خود یعنی مسیح شویم.
سوم، وقتی ما به پادشاهی خداوند داخل می شویم، ما داخل خانۀ کوچ و چو کی دار نمی شویم، يعني ما فرهنگ خود را تغيير نميدهيم۔ به مثابۀ پیروان مسیح ما هنوز هم از اطاق فرش شده با قالین و تشک خود لذت می بریم. مردمی که در پادشاهی خداوند شامل هستند، می توانند هم دراتاق کوچ و چوکی دار و هم در اتاق تشکدار زنده گی نمایند.
به این معنی که آنها می توانند در هر دو فرهنگ زنده گی نمایند.
چهارم، به مثابۀ پیروان مسیح، در هر جاییکه زیست می کنیم، باید خوی و خصلت مسیح را به خود اختیار نماییم. وقتی مردم ما را می بینند آنها باید خوی و عادت مسیح را در وجود ما ببینند.
   متأسفانه، ما متمایل این هستیم که خود را از دنیای سابقۀ خود بصورت فیزیکی و یا جغرافیوی جدا سازیم. بسیاری از ما، از افراد دنیای گذشتۀ خود آزار و اذیت ديديم، ممکن اینها اعضای خانوادۀ خود ما باشند. بنا بر همین علت، ما می خواهیم که بصورت فیزیکی و یا جغرافیای خود را از دنیای گذشته جدا سازیم. اگر در غرب هستیم، ما بعضی اوقات با مردمانی یکجا میگردیم که از جهان گذشتۀ ما ترس و وحشت دارند. بعضی مردم، آنهایی را که در دنیای دیگر قرار دارند، مورد انتقاد قرار میدهند. برخی خوش دارند تا در دنیای گذشتۀ ما چیزهایی بدی را بیابند و در جست و جوی راه های اند که چگونه می توانند بصورت بهتر برخلاف آنهاییکه در دنیای سابقۀ ما زیست میکنند، بحث و مشاجره کنند. و مردم دنیای گذشتۀ ما خوش دارند که علیۀ مسیحیان داخل بحث و جدال شوند. هر دو جانب علیۀ یکدیگر شان تیر پرتاب می کنند. به این ترتیب ما یک دیوار عظیمی را میان این دو دنیا ایجاد میکنیم مثل اين تصویر زير:

پس ما باید در کجا زنده گی کنیم؟ آیا ما باید جدا از دنیای گذشتۀ خود زنده گی کنیم؟ آیا ما باید دنیای گذشتۀ خود را مورد حمله قرار دهیم؟ آیا لازم است تا ما میان این دو دنیا دیواری را ایجاد کنیم؟
   مسیح فرموده است: » شما نمک دنیا ... شما نور دنیا هستید. نمی توان شهری را که بر کوهی ساخته شده است، پنهان کرد.  هیچ کس چراغ روشن نمی کند که آن را زیر سرپوش بگذارد، بلکه آن را بر چراغ دان قرار می دهد تا به تمام ساکنان خانه نور دهد. بگذارید نور شما همینطور در برابر مردم بدرخشد تا کارهای نیک شما را ببینند و پدر آسمانی شما را تمجید نمایند«.
   اگر ما بگونۀ فیزیکی و یا جغرافیای بخشی از دنیای گذشتۀ خود نباشیم، چگونه می توانیم برای آن دنیا نور و نمک باشیم؟ اگر ما به دنیا گذشتۀ خود تعلق نداشته باشیم چگونه می توانیم برای مسیح نور باشیم و برای او بدرخشیم؟ ما چگونه خواهیم توانست مردمی را که در آن دنیا زیست می کنند، دوست داشته باشیم در صورتیکه ما در اطاق آنها، جاییکه با آنها همصحبت هستیم، زنده گی نکنیم؟ مردمی که در آن دنیا زنده گی میکنند، آنها چگونه می توانند مسیح را ببینند در صورتیکه پیروان مسيح را نبینند؟
   مردمیکه در دنیای دیگر زنده گی میکنند دشمنان ما نیستند. اگر آنها دشمنان ما هم باشند، ما یک حکم داریم که باید از آن اطاعت کنیم و آن اینکه دشمنان خود را دوست داشته باش و با آنها محبت کن. ما باید با آنها چنان برخورد نماییم که از ایشان توقع داریم که با ما برخورد نمایند. هرگاه ما با آنها محبت نماییم پس ما کوشش خواهیم نمود تا آنها را درک نماییم. شخصی که احساس نماید که درک شده است، او محبت را نیز درک خواهد نمود و هرگاه او احساس کند که مورد محبت قرار گرفته است.
او این را هم احساس خواهد نمود که درک شده است. یک ضرب المثل انگلیسی است که می گوید: خود را در میان بوتهای آنها قرار دهید تا بدانید آنها چه را تجربه میکنند.
(put yourself in the other person’s shoes)                                   
   پادشاهی خداوند بصورت فیزیکی از پادشاهی این دنیا مجزا نیست. مسیح به پیروان خود دعا میکند: » به درگاه تو دعا می کنم نه برای اینکه آنها را از دنیا ببری بلکه تا آنها را از شرارت و شیطان محافظت فرمائی. همانطور که من متعلق به این دنیا نیستم، ایشان هم نیستند  همانطور که تو مرا به دنیا فرستادی من نیز آنها را به دنیا فرستادم«
ما ارزشهاى اين دنىا را اهميت نميدهيم، زیرا ما حالا به مسیح تعلق داریم. ولی ما هنوز هم عضو اتاق تشکدار خود هستیم. زیرا این رسم و رواج و یا جزء از فرهنگ ماست. بهتر است به جای اینکه در یک دنیای مجزا زنده گی کنیم که در آن دیواری جدا کننده بین دو دنیا وجود دارد، در دنیای خود ما زنده گی پاک و مقدس داشته باشیم، چه در اتاق تشكدار يا در اتاق كوچ و چوكى.
 مردم در هر دو اتاق نیازمند این هستند تا مسیح را ببینند. مگر آنها زمانی مسیح را خواهند دید که مشابهت های او را در وجود پیروانش ببینند.







هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر